معنی احمد نجفی

بیوگرافی

احمد نجفی

سید احمد نجفی شوشتری متولد ۲ فروردین ۱۳۲۷ در خرمشهر، بازیگر سینما و مجری برنامه تلویزیونی است. خاندان وی (از سادات مرعشی) از شوشتر به خرمشهر کوچیدند و وی در سال ۱۳۲۷ در این شهر به دنیا آمد. نجفی در سال ۱۳۵۲ پس از اخذ دیپلم راهی آمریکا شد. وی در رشته طراحی صحنه تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رساند. احمد نجفی در سال ۱۳۵۹ معاون شبکه دو سیما شد.او ۲ بار ازدواج کرده و از این ازدواج‌ها یک دختر و دو پسر دارد. همسر دوم اوکراینی است و با وی در سر ضبط سریال کارگاه علوی آشنا شده‌است. نجفی در مصاحبه با جام جم گفت: در تلویزیون و بعد سینما حدود، ۱۵ یا ۱۶ سال پیش [حدود سال ۷۶] و در عین ناآگاهی و این که به چه دلیل ممنوع الکار شدم. مرا متهم کردند که با یک شبکه ماهواره‌ای فارسی‌زبان به نام پی.دی. اف مصاحبه کرده‌ام. از وقتی دیگر آقای احمدی‌نژاد آمد خدا را شکر بحث ممنوع الکاری در سینما کنار گذاشته شد. او در برنامه دورهمی، اینکه محمود احمدی‌نژاد ممنوع‌الکاری وی را تعلیق‌کرده تکذیب کرد.احمد نجفی که یکبار از نامزدیش در انتخابات شورای شهر تهران انصراف داده بود با پس گرفتن انصرافش دوباره وارد رقابت با دیگر نامزدها شد. وی در انتخابات موفق به کسب آرای لازم نشد.نجفی با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوم محمود احمدی‌نژاد، به عضویت در شورای عالی سینما درآمد. اعضای این شورا به این شرح بودند: داوود میرباقری، مسعود جعفری جوزانی، احمد نجفی، جمال شورجه، مسعود ده نمکی و محسن علی‌اکبری. فیلم‌های سینمایی احمد نجفی عبارتند از: من یک ایرانی‌ام، پایان‌نامه، دوازده صندلی، یک شهر، مسیح، بشارت منجی، شوریده، گرداب، هشت‌پا، سگ‌کشی، صدای سخن عشق، سایه روشن، هتل کارتن، کمکم کن، بالاتر از خطر، توفان شن، آخرین بندر، خط آتش، پناهنده، تاواریش، برخورد، تجارت، گروهبان، دندان مار. فعالیت در تلویزیون: کارآگاه، پیگرد، ولایت عشق، جزیره ای در خشکی، شب چراغ، یک میهمان، روزهای آخر، پرده عشق، چهل سرباز، برگه های سفید، گارد ساحلی، پدرخوانده، کارآگاه علوی، بشارت منجی، عملیات ۱۲۵ (سری دوم)، ملکوت، معمای شاه و اجرای برنامه های: صندلی داغ (فصل دوم)، با ایرانیان، یک بار دیگر.

حل جدول

احمد نجفی

از بازیگران فیلم چهار باندی

بازیگر فیلم فیلادلفی

بازیگر فیلم یک مرد یک شهر

لغت نامه دهخدا

نجفی

نجفی. [ن َ ج َ] (ص نسبی) منسوب است به شهر نجف. رجوع به نجف شود.

نجفی. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

نجفی. [ن َ ج َ] (اِخ) (آقا...) شیخ محمدتقی اصفهانی، مشهور به آقانجفی. از علمای امامیه ٔ قرن سیزدهم هجری است. وی به سال 1334 هَ.ق. درگذشت. رجوع به الذریعه ج 3 ص 22 و ریحانهالادب ج 4 شود.

نجفی. [ن َ ج َ] (اِخ) شاه غلام خوب اﷲ. از فارسی گویان اﷲآباد هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن در دوازده سالگی تکمیل علوم کرده و به شعر گفتن پرداخته و به سال 1170 هَ. ق. در سن 13سالگی درگذشته است. او راست:
تمام داغ شدم لاله زار را چه کنم
خوشم به کنج قفس نوبهار را چه کنم
توان ز کوی تو صرف نظر نمود اما
دل بلاکش امّیدوار را چه کنم ؟
غنچه ٔ باغ امیدم نشکفت
عمر چون باد خزان رفت و گذشت.
رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 168 و تذکره ٔ صبح گلشن ص 506 و قاموس الاعلام ج 6 شود.


علی نجفی

علی نجفی. [ع َ ی ِ ن َ ج َ] (اِخ) ابن احمد عاملی مشهدی غروی نجفی. رجوع به علی عادلی شود.

علی نجفی. [ع َ ی ِ ن َ ج َ] (اِخ) ابن ابی طالب قمی نجفی. متخلص به عارف. رجوع به علی قمی شود.

علی نجفی. [ع َ ی ِ ن َج َ] (اِخ) ابن محمدبن محمدتقی بن محمدرضابن مهدی بحرالعلوم طباطبائی نجفی. رجوع به علی طباطبایی شود.

علی نجفی. [ع َ ی ِ ن َ ج َ] (اِخ) ابن محمدرضابن موسی بن جعفر کاشف الغطاء نجفی. رجوع به علی کاشف الغطاء شود.

علی نجفی. [ع َی ِ ن َ ج َ] (اِخ) ابن شاهمرادبن اسدبن جلال الدین بن حسن طباطبائی حسنی نجفی. رجوع به علی طباطبایی شود.

علی نجفی. [ع َ ی ِ ن َ ج َ] (اِخ) ابن محمدبن علی رضوی تبریزی نجفی. مشهور به سیدعلی داماد. رجوع به علی داماد شود.

علی نجفی. [ع َ ی ِ ن َ ج َ] (اِخ) ابن حسین طریحی نجفی. رجوع به علی طریحی شود.

معادل ابجد

احمد نجفی

196

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری